غزه را باید دریچهای به آینده دید. آیندهای که در آن، هیبت ساختگی رژیم صهیونیستی برای همیشه در خاکستر مقاومت سوخت و نقشه خاورمیانه نوین غرب، در خون کودکان فلسطین شستوشو داده شد. اما ابعاد حقیقی این رویداد تاریخی فراتر از صحنه نبرد است، غزه بزرگترین آزمایشگاه زنده وحدت عملی در جهان اسلام شد و نشان داد که «اتحاد در میدان» چگونه میتواند معادلات را بر هم زند و «تنهایی در سکوتی» چگونه خیانت به آرمانها را فریاد میزند. اینک پرسش سرنوشتساز این است: جهان اسلام چه درسهایی از این آزمایشگاه خونین خواهد آموخت؟
در عملیات طوفان الاقصی، نه فقط مرزهای امنیتی که پایههای روانی پروژه صهیونیسم را هدف گرفت. اسطوره «ارتش شکستناپذیر» و «دولت امن» در کمتر از ۲۴ ساعت فروپاشید. این ضربه، یک موفقیت نظامی صرف نبود، یک زلزله راهبردی بود که تمام معادلات امنیتی رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن را به هم ریخت. موفقیتی که تنها در سایه سالها برنامهریزی، انسجام درونی و وحدت عملی میان گروههای مختلف مقاومت درون غزه ممکن شد. این، اولین درس بود: وحدت عملی، کلید شکستن هیمنه دشمن است.
در حالی که مقاومت، وحدت را در میدان نبرد به نمایش میگذاشت، واکنش جهان اسلام به مثابه یک طیف گسترده از «عادیسازی» تا «سکوت محافظهکارانه» بود. برخی حکومتهای عربی، منافع کوتاه مدت خود را بر آرمانهای دراز مدت امت ترجیح دادند و با ادامه روند عادیسازی، خود را در تاریخ به محاکمه کشیدند. برخی دیگر با صدور بیانیههای ضعیف، در «منطقه خاکستری» سکوت و انفعال باقی ماندند. این واکنشها، شکاف عمیق میان ملتها و حکومتها را بیش از پیش عریان کرد و نشان داد که مشروعیت واقعی، در خیابانها و نه در کاخهاست.
طلوع محور مقاومت، هندسه جدید قدرت، اما در مقابل این پراکندگی، «محور مقاومت» به عنوان یک واقعیت تعیین کننده در صحنه عمل ظاهر شد. هماهنگی عملیاتی بیسابقه میان حزبالله لبنان، انصارالله یمن و گروههای مقاومت عراقی، نشان داد که وحدت میتواند از مرزهای جغرافیایی عبور کند و یک «پدیده فراملی» ایجاد کند. این هماهنگی، یک مدل جدید از «امنیت جمعی» را به جهان اسلام ارائه داد، مدلی که نه بر تضمینهای خارجی، که بر قدرت درونی و همبستگی درونی استوار است. این، دومین درس بزرگ بود. امنیت، محصول توافق با دشمن نیست، نتیجه بازدارندگی در برابر آن است.
غزه تحت سختترین محاصره تاریخ، درس سوم را آموخت؛ هیچ وحدت عملی بدون استقلال اقتصادی ممکن نیست. نوآوری در شرایط سخت، تولید موشکهای ساده، اما مؤثر و مدیریت منابع محدود نشان داد که میتوان با تکیه بر توان داخلی، هزینههای سنگین به دشمن تحمیل کرد. این مدل، برای کل جهان اسلام یک راهبرد کلان است؛ ایجاد کریدورهای اقتصادی جایگزین، توسعه نظامهای پرداخت مستقل و کاهش وابستگی به غرب، پشتوانه ضروری هر اتحاد عملیاتی است.
غزه، شعری است که هر بیت آن با خون سروده شده است. برخی با خون خود بر خاک آن نوشتند که وحدت، یک انتخاب نیست، یک ضرورت وجودی است و برخی دیگر با سکوت خیانتبار خود، سطرهای خالی این شعر را پر کردند تا نسلهای آینده بدانند که خیانت، همیشه با فریاد نیست، گاهی با سکوتی مصلحت آمیز است. اکنون نوبت ماست. ما در حالی در این برهه تاریخی ایستادهایم که نقشه آینده در حال ترسیم است. یا باید بر مدار وحدت عملی بچرخیم و در ترسیم این نقشه سهیم باشیم، یا در حاشیه تاریخ به تماشا بنشینیم و شاهد تحمیل نقشه دشمن بر امت خود باشیم. غزه به ما آموخت که هیبت دشمن، یک توهم نیست. اینک زمان آن است که هیبت واقعی خود (هیبت امت متحد جهان اسلام) را به جهان نشان دهیم. آینده از آن کسانی است که شجاعت تبدیل شعار به عمل را دارند. آیا ما در میان آنها هستیم؟